top of page

سفرنامه میــلان _ ونـیــز

Updated: Aug 8

نمایشگاه هنر، معماری و مد جهان

(بخش اول)


برای دومین بار فرصتی دست داد تا از ایتالیای پهناور سرزمین هنر و تاریخ با غذاهای متنوعش دیدن کنیم. بار اول، بازدیدمان از رم پایتخت، فلورانس و پیزا بود و اینبار برای دومین بار مقاصد میلان و ونیز را برای بازدید انتخاب کردیم. اگر آثار بجا مانده در رم را میراث تاریخ و سنت اروپا بدانیم. میلان و ونیز حال و هوایی هنری دارند. میلان اگرچه پایتخت نیست اما از نظر صنعت و تجارت مرکز اصلی ایتالیا بحساب میاید. علاوه بر آن میلان را به گالریهای برندهای مد و رویدادهای لباس و فشن آن میشناسند. تجمل بخشی از اصالت میلان را تشکیل داده که آن را در معماری و شهرسازی مدرن آن هم میتوان دید که دستاورد یک قرن فعالیت صنعت مد و پوشاک است. ونیز اما ویترینی است که سابقه پر فروغ تجارت و بازرگانی را به نمایشی از هنر تبدیل کرده. ونیز زیباست ولی حیاتش به گردشگری و توریست و داشتن فستیوال های فیلم و جشنواره های هنری گره خورده است. جزیره ای یگانه و خاص که با هر هدفی به یک بار دیدنش قطعا میارزد.


روز اول _ حرکت و رسیدن به میلان

پنجشنبه_ 26 سپتامبر 2024


ساعت 11:10  از فرودگاه شهر آیندهوون با بلیط نسبتا ارزان قیمت هواپیمایی راین ایر (بلیط اکونومی 73 یورو) پرواز داشتیم. ساعت 8:20 از خانه حرکت کردیم تا با خیال راحت 2 ساعت قبل از پرواز فرودگاه باشیم. با اتوبوس از ایستگاه مرکز شهر تا فرودگاه 20 دقیقه راه است. اتوبوس ساعت 8:50 راه افتاد اما در همان ابتدای راه هنوز یک ایستگاه نیامده بود که در یک خیابان باریک با آینه بغل کامیونی برخورد کرد که در سمتی از خیابان برای عملیات ساختمانی موقتا توقف کرده بود. هیچی دیگر، راننده اتوبوس با بدخلقی پیاده شد و سرفرصت دنبال مدارک بیمه و سرکله زدن با شرکت اتوبوس و راننده کامیون شد. انگار نه انگار که اکثر مسافران اتوبوس همگی بلیط هواپیما دارند و مقصد این خط فرودگاه هست. کمی مضطرب شدیم اما با اطلاع راننده مبنی بر حرکت مجدد خیالمان راحت شد و خلاصه بعد از حدود ۲۵ دقیقه معطلی مجددا راه افتادیم. در ایستگاه بعدی به یک خانم ایرانی با بچه کالاسکه ای اش آشنا شدیم که تمام این مدت را بی خبر منتظر اتوبوس شده بود. تا فرودگاه باهم صحبت کردیم. اهل شیراز بود. نهایتا به فرودگاه رسیدیم و هنوز وقت کافی برای انجام تشریفات پرواز داشتیم.

 

فرودگاه آیندهوون کوچکتر و جمع و جور تر از اسخیفول (فرودگاه آمستردام) است. بطور کلی من فرودگاه ها رو دوست دارم مردم اینجا یک جورهایی همه باهم برابرند البته بجز فرست کلاسها که نسبت به بقیه برتری دارند (به قول اورول برابرترند!). اما منظورم این هست اینجا نقطه شروعی است که همه مردم با هم هم میخورند، یک اختلاط میمون برای آغازی که از یک مکان یکسان شروع میکنند و کسی به خاطر ملیت، نژاد یا رنگ پوستش زودتر شروع نمیکند. حتی اگر افرادی زودتر یا بدون معطلی سوار هواپیما بشوند یا امکانات بهتری دریافت کنند از نظر زمانی همه از یک نقطه در یک محل خاص حرکتشان را شروع میکنند. و ملیت دلیل برتری شان نیست حتی اگر فرودگاه شهر خودتان باشد. اینجا نقطه شروع همه سفرها هست و همه در آغازِ مقصدی جدید، مشترک هستیم. حتی آنکه تازه وارد است با آنکه در این خاک ریشه دارد همه در برخورد با نوعی حس کنجکاوی و شرایط نا ایمن و غیر قابل پیش بینی در سفر یکسانند و تجربه ای جدید را میاموزند.

این اندیشه نتیجه مشاهده تابلویی بود در رستوران فرودگاه آیندهوون با این نوشته:

Wonder where we land

ree


فرودگاه نقطه شروع همه سفرها هست و همه در آغازِ مقصدی جدید، مشترک هستیم. حتی آنکه تازه وارد است با آنکه در این خاک ریشه دارد همه در برخورد با نوعی حس کنجکاوی و شرایط نا ایمن و غیر قابل پیش بینی در سفر یکسانند و تجربه ای جدید را میاموزند.

پروازمان 20 دقیقه تاخیر داشت و ما همینطور روی صندلی طیاره نشسته بودیم تا ساعت 11:30 که بلند شدیم. حدود 13 فرودگاه برگامو میلان (Milan Bergamo Airport) بودیم. چمدانمان را که گرفتیم بدون معطلی اتوبوس شاتل های مرکز شهر را پیدا کردیم و با اتوبوس شرکت orio که بلیطش را به قیمت 12 یورو گرفتیم ساعت 13:30 به سمت مرکز شهر راه افتادیم. یکساعتی تا مرکز شهر راه بود. اتوبوس از آزادراه E64  به سمت میلان حرکت کرد و از مسیر A4 که به سمت ونیز میرفت جدا شد. منظره کوه های مه گرفته در دور دست و درختان سرو دل سروین را که مدتها بود منظره کوهستانی ندیده بود باز کرد. به ایستگاه مرکزی شهر میلان رسیدیم. بلیط سه روزه سیستم حمل و نقل عمومی شهر میلان را به قیمت 24 یورو از قبل گرفته بودیم اما برای تبدیل آن به کارت قابل استفاده در اتوبوس و مترو باید مسیری را پیاده با چمدان بزرگمان تا کیوسکی در حد فاصل یک ایستگاه مانده به ایستگاه مرکزی طی میکردیم. بلیط ها از دستگاه اتومات باجه گرفتیم و تعجب کردیم چرا این دستگاه را بجای ایستگاه مرکزی در یک کیوسک متروکه با امتیاز 1.7 در نقشه گوگل نصب کرده اند! 


ree
ree

حالا که دیگر بلیط داشتیم با خیال راحت هر مقدار میخواستیم میتوانستیم طی سه روز اقامت مان در میلان از مترو، تراموا یا اتوبوس استفاده کنیم. از همانجا در ایستگاه Repubblica سوار خط 3 زرد رنگ مترو میلان شدیم و مستقیم بعد از 4 توقف در ایستگاه Crocetta نزدیک خانه ای که اجاره کردیم پیاده شدیم.


آپارتمانی کوچک در طبقه دوم یک ساختمان نسبتا سر پا، که آسانسور کوچکش با دو درب لولایی از داخل و دکمه ها بیرون زده قدیمی برای بالا رفتن حسابی سرصدا میکرد. برای سه شب به مبلغ 400 یورو که از Airbnb گرفته بودیم. بعدا به شکل تصادفی با یک همسایه ایرانی هم که در این مجتمع زندگی میکرد برخورد کردیم. ظاهرا در این محل یا بطور کلی در شهر میلان ایرانی های نسبتا زیادی هستند. بعد از کمی استراحت ساعت 15:30 از خانه خارج شدیم هوا قدری بارانی بود ولی ما میخواستیم تا از فرصت روز اول هم برای بازدید از شهر استفاده کنیم.

 

اینبار با تراموا در نزدیکی کلیسای San Bernardino alle Ossa پیاده شدیم. کلیسایی استثنایی که محرابهای یکی از نمازخانه هایش با جمجمه و اسکلتهای واقعی از انسان تزئین شده بود. صحنه ای که بعد از بازدید از خود کلیسا که قدیمی و تا حدی کهنه شده بود برای سروین قابل تحمل نبود و خیلی داخل آن توقف نکرد ولی برای من جالب بود.



بعد از این کلیسا از مسیر منتهی به آب نمای piazza fontana از پشت به کلیسای جامع دومو (Duomo di Milano) رسیدیم. بلیط کلیسا را به همراه بازدید از بام آن به مبلغ 47 یورو برای دو نفرمان خریدیم. هوا بارانی بود و فعلا به دیدن داخل کلیسا اکتفا کردیم. بلیط هامان برای 3 روز معتبر است و روز بعدی میتوانیم برویم از بام آن ، از بالا، شهر را هم ببینیم.

 

کلیسای جامع میلان جالب است که بعد از کلیسای سن پیتر در واتیکان دومین کلیسای بزرگ ایتالیا است -البته اگر واتیکان را در خاک ایتالیا حساب کنیم-. یعنی از تمام آنهایی که در رم دیدیم هم بزرگتر است. منتهی بجز بزرگی و ارتفاع بلند آن که در سبک گوتیک ما را یاد کلیسای شهر کلن می انداخت. تزئینات چندان با شکوه و جزییاتی نداشت بجز شیشه های رنگی پنجره های بلند آن که از کمی بالا تر از کف تا زیر سقف ادامه داشت و در نوع خود با شکوه بود.



کلیسای جامع که در سال 1386 ساخت آن آغاز شده و با گذشت 600 سال همچنان در بخش هایی آن را بازسازی میکنند، در بخش مرکزی شهر باستانی مدیولانوم (Mediolanum) قرار داشته است. 

محدوده شهر باستانی مدیولانوم که بر روی محل میلان امروزی قرار داده شده است. مستطیل در مرکز، کمی به سمت راست، میدان کلیسای جامع را نشان می دهد، در حالی که قلعه Sforzesco در بالا سمت چپ، درست خارج از مسیر دیوارهای رومی واقع شده است.
محدوده شهر باستانی مدیولانوم که بر روی محل میلان امروزی قرار داده شده است. مستطیل در مرکز، کمی به سمت راست، میدان کلیسای جامع را نشان می دهد، در حالی که قلعه Sforzesco در بالا سمت چپ، درست خارج از مسیر دیوارهای رومی واقع شده است.

بعد از بازدید از داخل کلیسا بیرون آن و درست مقابل کلیسا در میدان اصلی دل دوئومو (Piazza del Duomo) گشتی زدیم و از جنوب وارد گالری ویتوریو امانوئل (Galleria Vittorio Emanuele II) معروف به گالریا شدیم. این مرکز فروشگاهی در واقع یک بازار مسقف لوکس و قدیمی است که در نیمه دوم قرن 19 به سبک نئوکلاسیک نزدیک به باروک ساخته شده و یکی از محل های عرضه و نمایش محصولات برندهای معتبر مد مثل Louis Vuitton, Dior, Chanel, Gucci, Prada در میلان می باشد. طبعا اینجا نه جایی برای خرید ارزان است و نه حتی خوردن و آشامیدن با قیمتی معقول. بعد از تماشا سقف گنبدی شیشه ای و کف موزاییکی رنگارنگ گالری از سمت دیگر آن خارج شدیم و از سمت شمال به میدان Piazza della Scala  وارد شدیم که در مرکز آن مجسمه ای از لیئوناردو داوینچی قرار دارد. جایی که ساختمان شهرداری (City or town hall)  قرن 16می و در سمت دیگر میدان، سالن اپرای آلا اسکالا (Teatro alla Scala) قرار دارد. من مترصد گرفتن اجرایی در این سالن بودم تا در مدت اقامت مان بتوانیم تجربه ای از اجرا در این سالن اپرای قرن 18می داشته باشیم که یکی از اصلی ترین و بزرگترین سالن های ایتالیا با حدود 3600 نفر گنجایش است. منتهی بلیط های اجرای این شبها که اپرایی مدرن بود تقریبا پر شده بود در حالی که قیمت های بلیط هایش از 150 یورو شروع میشد! به تماشا از بیرون آن اکتفا کردیم تا شاید زمانی دیگر داخل آن را هم به مناسبتی دیدیم!


گالری ویتوریو امانوئل


کمی خسته از گشت زنی طولانی مترصد جایی برای خوردن شام بودیم. تصمیم گرفتیم به سمت محله Brera برویم که یکی از گزینه هامان برای اقامت چند روزه در میلان بود که به خیابان‌های جذاب، گالری‌های هنری، و زندگی شبانه پر جنب و جوش معروف است. در میان راه از گالری هنری بررا (Pinacoteca di Brera) دیدن کردیم. این گالری عمومی مرکز اصلی مجموعه نقاشی های چشمگیری از هنر رنسانس ایتالیا بین قرن 13 تا 20 است که همچنان مرکز تحقیق و پژوهش و انجام پروژه های دانشگاهی و هنری است.


Banana tree in Milan _Pinacoteca di Brera
Banana tree in Milan _Pinacoteca di Brera

در فضای باز پشت ساختمان گالری، باغی به سبک بوتانیک پارک های ژاپنی ساخته شده بود که انواع گونه های گیاهی با اسم و مشخصات در باغچه های کوچک کاشته و اسم گذاری شده بودند؛ که ما را یاد فضای سبز پشت دانشکده داروسازی دانشگاه تهران انداخت که گیاهان درمانی در باغچه هایی کوچک کاشته شده بودند. در باغ دو حوض کوچک با نیلوفرهای آبی هم بود. و البته یک درخت موز که اگرچه بزرگ نبود ولی سبز و شاداب بود.


بعد از تازه شدن در محیط باغ موزه که متعلق به دانشگاه میلان بود به مسیرمان به سمت شمال ادامه دادیم و در محلی که رستوران های زیادی قرار داشت بدون برنامه قبلی به درون یکی از رستوران های محلی خزیدیم که دلیل انتخاب مان دو پیرمردی بودند که فرز و چابک آنجا کار میکردند. پیرمردهای ایتالیایی خیلی خوب انگلیسی صحبت میکردند و از طرفی با وقار و غرور خاصی به سبک ایتالیایی ها سفارش غذا را میگرفتند و نهایتا جوری با احترام غذا و نوشیدنی را جلوتان سرو میکردند که مطمئن بودی احترامشان به خاطر شما نیست و احترامشان بیشتر برای تشخصی است که برای غذای ایتالیایی غایل هستند. انگار که در این سن و سال برای دلشان کار میکردند و نیازی به درآمد آن نداشتند. من که فکر کردم شاید اصلن آن دو صاحب رستوران New Art Ristorante e Pizzeria باشند چراکه تزئینات خاص درون رستوران نشان از قدمت وسایل و دکوراسیون آن میداد. شیشه های شراب قدیمی، کشتی ها چوبی و تابلویی قدیمی از نمایش اپرای simon boccanegra جوزپه وردی در سالن آلا اسکالا میلان به سال 1900 اندی. من فکر کردم بهتر است ماهی سفارش بدهم و سروین ریزوتو میلانی (Risotto Milanese) سفارش داد. شنیده بودیم اینجا غذایی دارند با برنج و زعفران که ما آن را سفارش دادیم. در ظاهر کمی شباهت به شله زرد داشت با این تفاوت که برنج آن زنده تر است و البته با نوعی پنیر طبخ میشود که مزه آن را شور میکند. غذای سنگینی بود و با مقدار نه چندان زیاد آن دو نفری سیر شدیم (هزینه شام دو نفر 56 یورو).


بعد از شام از ایستگاه Montenapoleone به سمت خانه برگشتیم قبل از رفتن هم مقداری نان و خرید سوپری برای صبحانه روزهای آتی کردیم جمعا به مبلغ 29 یورو و نهایتا حدود ساعت 20 خانه بودیم و شب را استراحت کردیم.


روز دوم: قلعه و کلیسای جامع میلان

 جمعه _ 27 سپتامبر 2024


امروز بعد از صبحانه حدود 11 صبح به قلعه سفورزسکو (Castello Sforzesco) رفتیم که از استحکامات قرون وسطی این منطقه بحساب میاید و توسط دوک میلان به همین نام در قرن 15 ساخته شده است. امروزه مکانی است که تعدادی موزه و مجموعه آثار هنری از داوینچی و میکلانژ را در خود جای داده است. داخل ساختمان قلعه نرفتیم در بیرون و محوطه داخلی دژ قدم زدیم و خندق اطراف آن به همراه پل هایی که از طریق دروازه های آهنی تنها محل دسترسی به داخل دژ بودند را دیدیم.



از پشت دژ به سمت شمال غرب پارک بزرگی قرار دارد (Parco Sempione) که در انتهای پارک هم یک دروازه (Arco della Pace) با نقش برجسته‌ها و مجسمه‌های اسب در بالای آن به دستور ناپلئون مشابه طاق پیروزی که در پاریس هست توسط یک معمار ایتالیایی ساخته شده است. در آن محل امروز نمایشگاه موقتی مربوط به لوازم ورزشی و سرگرمی دایر شده بود. بعد از آنجا در امتداد خیابان Corso Sempione که خیابانی پهن و زیبا با درختانی در دو سمت بود کافه ای فرانسوی پیدا کردیم به نام Égalité که از تصویری ناپلئون برای تبلیغ نان های فرانسوی اش استفاده کرده بود. نشستیم و دو تا قهوه و کروسان سفارش دادیم به قیمت 9 یورو. از آنجا سوار تراموا خط 1 شدیم. این ترامواهای قدیمی که داخل آن صندلی های چوبی دارد و درب آن با سرو صدایی عجیبی باز میشود به نظرم یکی از جاذبه های میلان است. در انتهای خط از تراموا پیاده شدیم و به بافتی از شهر که به تازگی توسط معمار مشهور زاها حدید طراحی و اجرا شده بود وارد شدیم. منطقه city life میلان شامل سه آسمان خراش بلند، چند مجتمع مسکونی مدرن، یک مجموعه اداری آوانگارد، نمایشگاه و مرکز خرید وسیعی با فروشگاه‌های شیک، رستوران‌، و مجتمع سینمایی است. این مجموعه در محوطه ای وسیع پوشیده از فضای سبز، درختان و مسیرهایی برای پیاده روی و دوچرخه سواری به سبک شهرهای مدرن بزرگ امروزی جانمایی شده است.  

ترامواهای چوبی میلان

از اینجا با تراموا شماره 10 مسیری نسبتا طولانی را برگشتیم و در طول مسیر از مقابل قبرستان شهر میلان (Monumental Cemetery) عبور کردیم و در ایستگاهی پیاده شدیم که تا کلیسای Santa Maria delle Grazie پیاده راه زیادی نبود. موزه این کلیسا محل نگهداری تابلو معروف شام آخر (The Last Supper) داوینچی است. نقاشی دیواری که به مرور زمان به علت انتخاب متریال نادرست کم رنگ کم رنگ تر می شود به همراه سرگذشت خود داوینچی آمیزه‌ای از تکامل هنری قرن 15 و نخستین بیان سبک رنسانس پیشرفته در ایتالیای اوائل قرن 16 است. به نظر این نقاشی پر آوازه‌ترین تابلوی مذهبی به‌شمار می‌ رود. بلیط موزه آن از یک ماه قبل رزو شده بود و ما حتی در تلاش برای ورود به داخل کلیسا ناکام بودیم. و کلیسا حتی تا ساعت 15:20 باز نشد بود.

برای همین مستقیم از همین محل با یک ایستگاه فاصله به کلیسای Chiesa di San Maurizio al Monastero Maggiore رفتیم که بجای مجسمه و سنگ تراشی با آثار هنری و نقاشی های دیواری رنگارنگ با مضامین داستانی کتاب مقدس تزئین شده بود. از داستان کشتی نوح تا قربانی کردن فرزند ابراهیم و آدم و حوا.

بعد از این کلیسا در امتداد خیابان به سمت شرق به محدوده Zona Garibaldi میرسیم که ساختمان قدیمی پست و کافی شاپ Starbucks در داخل آن به علت موقعیت و دکوراسیون داخلی مدرنش بسیار توریستی و شلوغ بود. توقف زیادی نکردیم و خودمان را به میدان Piazza del Duomo رساندیم که روز قبل بخاطر بارانی بودن هوا فرصت نکرده بودیم مفصل در آن بچرخیم. هوا خوب بود برای همین امروز تصمیم گرفتیم با بلیط هایی که دیروز گرفته بودیم به بام کلیسای جامع برویم. و از آن بالا منظره شهر را تماشا بکنیم. هوا خوب بود و رفتن به پشت بام یکی از بزرگترین کلیساهای جهان تجربه جالبی بود. کلیسایی که هنوز مرمت و جایگزینی سنگ های سفید آن در دست انجام است. بعد از این بازدید خسته و گرسنه به سمت خانه برگشتیم. در میان راه کمی خرید سوپری کردیم. در یکی پیتزا فروشی با یک کارمند ایرانی برخورد کردیم که کار انتخاب میان گزینه ها را برایمان آسان کرد و بعد برای استراحت به خانه برگشتیم. (هزینه شام و خرید جمعا 22 یورو)


روز سوم: بازدید از دانشگاه میلان

شنبه _ 28 سپتامبر 2024


امروز کمی دیرتر بیدار شدیم و بیشتر استراحت کردیم. فکر میکردم که تا حد زیادی دیدنی ها رایج میلان را دیدیم و این روز آخر را با چه برنامه ای پر کنیم. به پیشنهاد سروین تصمیم گرفتیم سری به یکی از کمپس های دانشگاه پلی تکنیک میلان که داخل شهر هست بزنیم. اتفاقا امروز داشتند برای یک جشن فارغ التحصیلی داخل محوطه دانشگاه آماده میشدند. فکر میکنیم به همین دلیل درب دانشگاه باز بود و ورود به آن آزاد بود. کمی در محوطه فضای باز آن که تقریبا شبیه دانشگاه تهران پایین بود قدم زدیم. دیدن ساختمان های قدیمی دانشکده ها از جمله مدیریت صنعتی ما را بیشتر یاد فنی خودمان انداخت. بعد از دانشگاه سوار یک تراموای دیگر شدیم و در منطقه Porta Venezia پیاده شدیم. بخشی از شهر که به ساختمان های معماری ساز به سبک هنر نو (Art Nouveau) و ویلاهای جذاب شهرت دارد. اول از همه از داخل خیابان، باغ ویلای اینورنیزی (Villa Invernizzi) که وجه مشخصه آن نگهداری تعدادی فلامینگو در محوطه باغ و حوض مقابل ساختمان است، تماشا کردیم. بعد به فاصله کمی به ویلای دیگری از طبقه اشراف میلان رسیدیم (Villa Necchi Campiglio) بلیط گرفتم تا از داخل ساختمان ویلا هم بازدید کنیم. اما نشستن کنار استخر در فضای باغ آن برای عموم آزاد بود. ویلا در دوطبقه با معماری جذاب مدرن که بخشهایی منحصرا برای اتاق مستخدمین و تنها دختر خانواده طراحی شده بود پرنسی که در این ویلا زندگی میکرده ظاهرا مرده و همسر و دخترش برای مدت های زیادی در این خانه بزرگ زندگی کرده که در نهایت به مجموعه موزه فعلی اهدا شده بود. از معماری ویلا خوشم آمد. کم و بیش ویلاهای لوکس قدیمی لواسان هم شبیه همین بوده اند. با استخر و درختان بزرگ قدیمی و البته کمی دلم برای معماری تپید.


از این ویلا پیاده خودمان را به منطقه Quadrilatero della Moda رساندیم که یکی از مناطق مد و فشن سطح بالا در میلان است با فروشگاه های برندهای گران قیمت. لاکچری بازی میلان و این سطح از نمایش تجمل شاید برای مای مسافر چند روزه جذاب باشد ولی تصور تماشای هرروز این سطح از فخر فروشی و گذشتن از کنار آن برای دانشجویان و مردم عادی ساکن در شهر آزار دهنده به نظر میرسد.


وقت ناهار بود و ما هم گرسنه و خسته بودیم. یک پیتزا فروشی پیدا کردیم که نسبتا شلوغ و به نظر پرطرفدار میامد به نام Sorbillo با کمی انتظار یک جا برای دو نفر پیدا شد و دو عدد پیتزا (یکی پستو و دیگری بوفالو) به همراه نوشابه و آب گرفتیم. جمعا شد 39 یورو.


شنبه روز تعطیلی و همه برای خرید و گردش آمده بودند. کمی در اطراف گردش کردیم. یک گالری دیگر Galleria del Corso را دیدیم و از فروشگاه zara  یک کت گرم برای سروین به مبلغ 40 یورو خریدیم و بعد از آن به خانه برگشتیم. 


حرکت از میلان به سمت ونیز

یکشنبه _ 29 سپتامبر 2024


صبح برای ساعت 9:35 بلیط گرفته بودیم برای قطار سریع السیر بین میلان به ونیز. خانه را ترک کردیم و با آنکه فکر میکردیم بلیط های سه روزه مان تا ظهر امروز کار مکنند اما استفاده از آنها فقط تا آخر روز سوم یعنی دیشب معتبر بوده و برای مسیر از خانه تا ایستگاه مرکزی میلان مجبور شدیم بلیط تک سفره به مبلغ 2.2 یورو بگیریم. یک ساعت به حرکت مانده به ایستگاه قطار مرکزی میلان رسیدیم که در دهه 30 میلادی به سبک رومی و بسیار با شکوه ساخته شده بود. از آن ایستگاه هایی که در نوع خود مثل کاخ با سنگ های گرانیتی پوشیده شده و سقف گنبندی ایستگاه به قاعت بلند بود.



قطار به موقع حرکت کرد و طول مسیر دو نوبت پذیرایی کردند. برای بلیطی که ما به قیمت 26 یورو خریده بودیم سطح راحتی مناسبی داشت. ساعت 12 به ایستگاه قطار ونیز رسیدیم. هوا آفتابی بود و در یک روز آخر هفته در مواجهه با ونیز آن را بسیار شلوغ یافتیم.


سفرنامه ونیز را در ادامه بخوانید . . .


Comments


در این سفر همراه ما باشید

  • Black Facebook Icon
  • Black Instagram Icon
  • Black YouTube Icon

© 2035 by SPRAYZ. Powered and secured by Wix

bottom of page