آنتورپ و رویای رنگارنگ بندر
- Pouya Travelogue

- 4 days ago
- 25 min read
آنتورپ مانند سایر شهرها بندری از آن دست شهرهاست که وقتی در مرکز آن قدم میزنی متوجه نمیشوی چه کسی مسافر است و چه کسی ساکن شهر، همه افراد اینجا غریبه آشنا با شهر به نظر میرسند. برای همین میتوانی در شهر گم شوی ولی هیچکسی نفهمد و سراغت نیاید. شاید به همین علت بنادر، در طول تاریخ، پناهگاههایی برای فراریان، ماجراجویان و افرادی بودهاند که زندگیهای نامتعارفی داشتند. من هم یکی از اهالی آشنا اما غریبه در این شهر بودم که داستان خودم را داشتم. این شهر پاتوق من برای مدت یک سال اندی بود که روزها برای کار به شهر زوندرخت (Zwijndrecht) در نزدیکی آن میرفتم و شب را در هتل یا اقامتگاهی در یک گوشه از مرکز این شهر بزرگ بسر میبردم. لذا شهر را بیشتر از روی حال و هوای محله هایش میشناسم و آنچه در اینجا تعریف میکنم بیشتر حاصل گشت زنی های شبانه من، تنها یا با همکاری، در اطراف بافت مرکزی شهر است. که بیشتر از هر شهر دیگری در آن رستوران رفتم و غذا خوردم. هندی، لبنانی، ویتنامی، ژاپنی، کره ای، اتیوپیایی، ایرانی و از کنار همین تجربه ها میتوانم بگویم آنتورپ پر است از تنوع و درست خصیصه های یک بندر تاریخی را با خود دارد؛ رنگارنگ و زنده.
آنتورپ شهری بزرگ با گذشته پرفراز و نشیبی است. پرجمعیت ترین شهر بلژیک که با بیش از نیم میلیون حتی از پایتخت، شهر بروکسل (City of Brussels)، پر جمعیت تر است. البته کلان شهر (Metropolitan) آنتورپ با 1.2 میلیون بعد از پایتخت و حومه، دومین کلان شهر بزرگ بلژیک است. از لحاظ وسعت هم سومین شهر بزرگ بلژیک، بعد از تورنای (Tournai) و کووین (Couvin) هست.

آنتورپ که تاریخ شکوفایی آن به اواخر قرون وسطی می رسد یک شهر بندری در حاشیه رودخانه شلدت (Scheldt River) است. رودخانه ای که با طی فاصله نه چندان زیاد راهش را به سمت هلند پیدا میکند و نهایتا به دریای شمال میریزد. آنتورپ اگرچه شهری بندری است اما ساحل ندارد. یعنی مثل شهرهای ساحلی مجاور دریا یا اقیانوس نیست که ساحل شنی و دریای مواج داشته باشد. اما نزدیکی به رودخانه و نقش تاریخی آن در سفرهای دریایی و تجارت به آن حس اسرارآمیزی از یک شهر قدیمی و ناشناخته داده است. بندری که 5 قرن پیش نقش برجسته ای در تجارت کالا و کسب ثروت داشته است. شهری که مبدأ و مقصد سفرهای بسیاری بوده و نقطه شروع و پایان ماجراجوییهایی محسوب میشده ولی گویی به ناگاه به طلسمی دچار شده و تا مدتها به دست فراموشی سپرده شده. انگار جادو شهر گمشده به سراغش آمده باشد.

از یک طرف بنادر همیشه محل تلاقی فرهنگها، زبانها و ایدههای مختلف بودهاند. این موضوع به وضوح در بافت جمعیتی و تنوع فرهنگی شهر آنتورپ به چشم می آید. صبح ها که بچه های یهودی با اورکت های بلند و مشکی خود (Rekel) با آن کلاه های لبه دار و آرایش خاص مو به مدرسه میروند. و عصرها که همیشه تا دیروقت میتوان جوانانی را با تتوهای رنگی و پیرسینگ در کافه ها و بارهای مرکز شهر یافت. از مسلمانان ترک و مراکشی که بیشتر در محله Borherhout و Seefhoek ساکن هستند، تا خیابانی که در مقابل ایستگاه قطار، دروازه ای (Pagoda Gate) برای ورود به سرزمین چین دارد (Chinatown) و پر از غذافروشی های آسیای شرقی است. همه گویای تنوع ملیتی و چند فرهنگی شهر آنتورپ هستند.
یکی دیگر از ویژگی های شهرهایی که در نزدیکی آب هستند، که من آن را خیلی دوست دارم، این است که شهر تا دیروقت بیدار هست. این ویژگی شهرهای بندری، به ویژه در شب، دارای یک حس رازآلودگی و جذابیت خاصی هست که آنها را از سایر شهرها متمایز میسازد. این ارتباط عمیق بین شب و بنادر، ریشههایی تاریخی، فرهنگی و روانشناختی دارد و در بسیاری از داستانها و افسانهها، از جمله هزار و یک شب، منعکس شده است. بسیاری از افسانههای محلی و داستانهای پریان، ارواح دریانوردان غرقشده، گنجهای پنهان، و موجودات افسانهای دریا، همگی در تاریکی شبهای بندری جان میگیرند.
از جمله این داستان ها، روایت غول افسانه ای شهر آنتورپ در ادبیات فولکلور بلژیک است. غولی به نام دروون آنتیگون (Druon Antigoon) که از پلی روی رودخانه شلدت در آنتورپ محافظت میکرد و از همه کشتی هایی که از رودخانه عبور میکردند عوارض می ستاند. هرکسی از پرداخت عوارض امتناع میکرد آنتیگون دستان او را قطع کرده و به رود می انداخت. تا سرانجام یک سرباز سلحشور رومی به نام برابو میاید و انتقام همه افراد را از این غول میگرید و او را کشته و دست خود آنتیگون رو قطع میکند و به آب می اندازد. این افسانه محلی منشا نام آنتورپ را نشان مان میدهد که در هلندی hand werpen به معنی "پرتاب دست" است که تا به امروز با کمی تغییر به Antwerpen تبدیل شده است.
ارتباط عمیق بین شب و بنادر، ریشههایی تاریخی، فرهنگی و روانشناختی دارد. بسیاری از افسانههای محلی و داستانهای پریان، ارواح دریانوردان غرقشده، گنجهای پنهان، و موجودات افسانهای دریا، همگی در تاریکی شبهای بندری جان میگیرند. یکی از این داستان ها، روایت غول افسانه ای شهر آنتورپ در ادبیات فولکلور بلژیک است. غولی به نام دروون آنتیگون (Druon Antigoon) که از پلی روی رودخانه شلدت در آنتورپ محافظت میکرد.

بندرها از قدیم محل ورود و خروج مسافران، بازرگانان و دریانوردان از سرزمینهای دوردست بوده است. در شب، انگار این غریبهها با داستانها و رازهای ناگفتهشان، از اسکله های مه آلود در فضایی پر از ابهام در شهر به دنبال جایی برای آسودن بودند. و بخاطر همین در این زمانه هم وقتی شبها تا دیر وقت در خیابانها و کوچه های این شهر قدم میزنید برای پیدا کردن رستوران و کافه ای که تا نیم شب باز باشد مشکلی نخواهید داشت. افراد زیادی تا دیروقت در خیابان ها و کافه ها مشغول هستند. از جوانانی که به منظور تحصیل در مراکز آموزشی نسبتا فراوان و متنوع شهر اینجا هستند تا مسافران و شاغلین فصلی. گویی هر فردی در آنتورپ با کشتی جدیدی که به تازگی پهلو گرفته وارد شهر شده است و میتواند حامل داستانی جدید و مرموز باشد.
در شب، صداهای بندر متفاوت به گوش میرسد. بوق کشتیها، صدای لنگر انداختن، فریاد مرغان دریایی، زمزمه باد در طنابهای کشتی، و حتی صدای حرکت آب، همگی در سکوت شب تقویت شده و به شنونده حس حضور در دنیایی متفاوت و پنهان را میدهند. این صداها اغلب منشأ نامعلومی دارند و حس کنجکاوی و رمز و راز را برمیانگیزند. اگرچه دیگر از آن بارانداز های شلوغ و کشتی ها باری با بادبان های برافراشته شان خبری نیست، همچنان اینجا در آنتورپ و در حاشیه رودخانه شلدت، با ترکیب منحصر به فردی از نور، صدا، حضور غریبهها و بوی دریا، در فضایی که برای تخیل بسیار محرک است خود را تنها احساس میکنی اینجا محل خوبی برای خلوت کردن و آرام گرفتن کنار آب و تماشای غروب آفتاب است. به گمانم چه ساحل دریا باشد چه حاشیه رود، چه در ایران چه در اروپا، همانطور که کسی نمیتواند جلو خیال پردازی ما را بگیرد. کسی نمیتوان رود و دریا را نیز بعد از نیمه شب از جنب و جوش متوقف کند و دربشان را ببند، پنداری صدای موج یا حرکت آب تا صبح شهر را زنده و بیدار نگه میدارد.
نیمه اول قرن 16 دوره طلایی آنتورپ
در پایان قرون وسطی (حدود 1500 بعد از میلاد) با افول جایگاه شهر ونیز و از طرفی به دلیل رسوب گیری طبیعی مسیر دسترسی بندر شهر بروژ (Bruges) به دریا و پایان دوران طلایی این دو شهر، نوبت به شهر آنتورپ می رسد که نقش تاریخی خود را در عرصه تجارت و بازرگانی ایفا کند. اما از این پس نه فقط در تجارت و بازرگانی بلکه در هنر، صنعت و امور مالی هم جایگاه ممتازی را طی دوران رنسانس از آن خود کرد.
ایجاد انجمن های صنفی و ساخت خانه اصناف در کنار توسعه شهر صورت گرفت. بطور نمونه سومین خانه گوشت (Vleeshuis) که یکی از قدیمی ترین بناهای بجا مانده از آن دوران (حدود 1503 م) است که امروزه با نمای آجری قرمز و سنگ های سفید رنگ مشخص است. حتی پیشتر از آن، در حدود سال 1250 خانه گوشت دوم هم در نزدیکی قلعه آنتورپ جز مراکز اصلی کشتار، تولید و عرضه گوشت منطقه بوده که بعدا بنا به نیاز رو به فزونی به ساختمان باقی مانده کنونی نقل مکان کرده است. از بقایای آن قلعه و استحاکامات آن که در حدود قرن 13 ساخته شده بود چیز زیادی باقی نمانده شاید تنها به ورودی قلعه (Het Steen) در حاشیه رود بتوان اشاره کرد.
با گسترش جهانی صنعت چاپ از اواخر قرن 15، در کنار انتشار گسترده ترجمه های فرانسوی و انگلیسی انجیل و متون نویسنده های پروتستان، در آنتورپ صنعت چاپ با هدف گسترش تجارت و بازرگانی به ابزاری برای تبلیغات هم درآمد. دریانوردان پرتغالی حالا از جنوب قاره آفریقا راه خود را به هند پیدا کرده بودند و بندر آنتورپ با پیشی گرفتن از ونیز، به یکی از مراکز اصلی تجارت ادویه، شکر و منسوجات از آسیا به اروپا و به محلی برای تبادل و واردات کالاهای خام از مزارع پرتغالی و اسپانیایی و تجارت در دو سوی اقیانوس اطلس و قاره جدید آمریکا تبدیل شده بود.
در کنار اینها گسترش ابزار های مالی به نحوی بود که بانکداران آنتورپ در طی سالهای 1544-1574 به دولت انگلیس که از کمبود اعتبارات بانک های داخلی خود رنج میبرد تسهیلات اعطا کرد. از جمله این ابتکارات مالی ایجاد ساختمان بورس آنتورپ (Handelsbeurs) بود که در سال 1531 بازگشایی شد و اولین تالار بورس و معامله کالا (Stock exchange) در جهان بود. که اگرچه در سال 1858 در پی حادثه آتش سوزی تخریب و مجدد بازسازی شد اما هنوز با مشاهده داخل آن و حجره های چوبی و دیوارهایی که با نقشه ای از جهان پوشیده شده، میتوانید شور و حرارت بازرگانان و تجار آن زمان را در آن حس کنید.
تور مجازی داخل بنای ساختمان بورس
همه اینا گویای دوران طلایی آنتورپ در نیمه اول قرن 16 است. که گفته میشود با 40 درصد ارزش تجارت جهانی، آنتورپ را به دومین شهر بزرگ اروپایی در شمال آلپ تبدیل کرده بود. در جایی خوانده ام که تخمین زده می شود، بندر آنتورپ هفت برابر بیشتر از استعمار اسپانیا در قاره آمریکا درآمد برای پادشاهی اسپانیا به ارمغان آورده است. با این وجود دیری نپایید که در انتهای قرن 16 این رونق رو به افول گذاشت و تعداد زیادی از تجار پرتغالی شهر را ترک کردن و مجموعه ای از ورشکستگی ها و بحران های اقتصادی سیاسی منجر شد بندر آنتورپ موقعیت ممتاز خود را به مرور به آمستردام ببازد.
خشم اسپانیایی در آنتورپ (Spanish Fury)
غارت آنتورپ (sack of Antwerp) یا خشم اسپانیایی به مجموع تهاجم خشونت باری گفته میشود که در 4 نوامبر 1576 توسط سربازان ارتش پادشاهی اسپانیا به شهر انجام گرفت و نقطه آغازی بود بر تحولات بعدی منطقه که منجر به افول جایگاه آنتورپ گردید. دلیل اصلی این یورش عقب افتادن پرداختی نیروهای نظامی فیلیپ دوم، پادشاهی اسپانیا بود. بانک ها درخواست پادشاه اسپانیا را به علت ورشکستگی او برای تبادل پول از طریق مبادله نامه مالی رد کردند تا حدی که پادشاه مجبور به ارسال مبالغ نقدی چهارصد هزار فلورنتین (واحد پولی آن زمان) از طریق کشتی شد. این کشتی ها در مسیرشان برای مقابله با طوفان مجبور شدند در بنادر انگلیس پناه بگیرند، اما آنجا توسط دولت الیزابت اول، توقیف شدند و خلاصه پولی که برای پرداخت حقوق به سربازان بود به دستشان نرسید.

حالا نیروهایی نظامی که برای سرکوب شورش های محلی هلندی ها علیه پادشاهی اسپانیا (Dutch revolt) که از سال 1568 با آغاز دوره ای از انقلاب های مذهبی پروستانیسم در سرزمین های فروبومان (Low Countries) شروع شده بود در منطقه حضور داشتند، خسته و عصبانی از به تعویق افتادن پرداختی هایشان به شهر آنتورپ غارت بردند و حدود 8000 نفر طی سه روز حمله وحشیانه کشته شدند. شهر آنتورپ صرفا مرکز تجارت بود ولی طبعا ثروت زیادی در آن یافت میشد. اما همین یورش به مقدمه ای برای اتحاد هلندی ها و پیگیری جنگ های موسوم به هشتاد ساله (Eighty Years' War) تبدیل شد که نهایتا به استقلال حاکمیت هلند از پادشاهی اسپانیا در سال 1648 انجامید. اما این یورش برای آنتورپ طبعات جبران ناپذیری داشت و منجر به افولش شد. این بندر با داستان پر فراز و نشیبش چه در ابتدای این دوره درگیری ها چه در انتهای آن در پی معاهده صلح Peace of Münster سهمی از طرف برنده نداشت چرا که طبیعی بود هلندی ها بعد از استقلال علاقه داشته باشند تا بجای آنتورپ بنادر شمالی تر رونق تازه ای بگیرند. این بود که طی این معاهده صلح، مبادلات دریای از طریق بندر آنتورپ بسیار محدود شد و این محدودیت ها تا دوره کشورگشایی ناپلئون (از 1795 تا 1815 آنتورپ بخشی از امپراتوری فرانسه شد) ادامه داشت. تا در طول قرن ها دیگر آنتورپ نتواند جایگاه سابق خود را در مقایسه با بنادر هلندی رقیب مانند آمستردام بدست بیاورد. تا زمانی که با استقلال بلژیک از هلند در سال 1830 مجدد این بندر به روی صحنه برگشت و بعد از روتردام به دومین بندر بزرگ اروپا تبدیل گشت.
مبهوت در نقاشی چند متری روبنس
جمعه 9 اگوست 2024
وقتی از موزه های بلژیک و هلند دیدن میکنید یا به کلیساهای آنجا میروید آنچه که نمیتوان نا دیده گرفت تابلوهای نقاشی هست، چیزی که ما در هنر مذهبی خود نداریم ولی در قرون وسطی روایت گر تاریخ و باور و داستان های انجیل و مسیحیت بوده است. به نظرم جایگاه هنر و نقاشی در قرون گذشته با امروز متفاوت بوده. اشراف، حاکمان و طبقه بزرگان از یک طرف و دستگاه مسیحیت از طرف دیگر همه متقاضیان بالقوه و مشتریان ثروت مند و همیشگی این تنها وسیله بصری و تجسمی موجود بوده اند. دوره ای را تصور کنید که نه عکس و فیلم باشد نه رسانه و تلویزیون، و تنها امکان بازسازی و ضبط تصاویر تاریخی و پرتره مشاهیر هنر نقاشی و مجسمه سازی است حتی هنرهای نمایشی و موسیقی کمتر بقا و دوام آثار تجسمی را داشته است. پس حالا میتوان دریافت که نقاشان و هنرمندان در آن دوره چه بازار پر رونقی برای خود داشته اند و اگر به جایگاه و موقعیت استادی میرسیدند تا حد طبقه اشراف بالا میرفتند. همین است روایت زندگی بیشتر نقاشان نامی آن دوره که هم هنرمند بوده اند هم تاجر هنر. هم خلق اثر میکردند هم با آموزش شاگردان و تحصیل درآمد، برای خود آکادمی و مراکز تولیدی آثار تجسمی به هم میزدند. و حالا می توان فهمید که برای آنان دسترسی به شاهراه های بازرگانی چه میزان اهمیت داشته. همین است که آنتورپ با رونق گرفتن تجارت و بازرگانی محلی برای هنرمندان و نقاشان شد تا آثارشان را خلق کنند. آنها را به نمایش بگذارند و با جهانی که با ارتباطات تجاری دیگر بزرگ تر شده بود تبادل و داد و ستد کنند. چیزی که بعدها پس از افول آنتورپ برای آمستردام تکرار شد. حالا میفهمیم تحقق هنر ناب بدون ابزارهای تجارت و مهارت بازاریابی و فروش حتی در قرون گذشته هم ناممکن بوده است.
یکی از بارزترین این نمونه ها پتر پل روبنس (Peter Paul Rubens) نقاش، طراح، بازاریاب و دیپلمات مشهور فلمیش است که زندگی هنری خود را تا پیش از مرگ در سال 1640 و در سن 62 سالگی در آنتورپ سپری کرد.

برای تماشای آثار روبنس و سایر نقاشان بلژیک بهترین مکان موزه سلطنتی هنرهای زیبا آنتورپ (KMSKA) است. برای همین دیشب را در اتاق طبقه دوم ساختمان قدیمی museum suites سپری کردم که در اواسط آگوست بدون سیستم تهویه به قاعت گرم بود ولی نزدیکی آن به موزه انگیزه بود تا صبح روز جمعه کارم را زودتر تمام کنم و در همان اتاق گرم صبحانه ام را که آب میوه و مقداری نان و پنیر و کمی حمص بود -که شب قبل از سوپر مارکت Delhaize که اینجا در بلژیک یافت میشود- بخورم. دوش بگیرم و برای بازدید اول وقت ساعت 10 به موزه بروم. ساختمان موزه مرتب و تمیز بود با آنکه در سال 1890 افتتاح شده بود اما دارای یک سازه مستقل زیر زمینی مقاوم در برابر آتش و بمب است که آثار زیادی را طی دو جنگ جهانی از تخریب حفاظت کرده است. علاوه بر آثار هنرمندان نامی قرن 16 و 17 آثاری از نقاشان مدرن قرن 20 مانند Rik Wouters و James Ensor را هم در خود جای داده است. اما واقعیت امر این است که در اواخر قرن 19 لئوپولد دوم (Leopold II) پادشاه بلژیک از عواید حاصل از تسلط بر کنگو برای تأمین مالی بسیاری از پروژههای عمرانی در بلژیک از جمله ساخت این بنا استفاده کرده است. کشور کنگو طی سالهای 1885 تا 1908 اگرچه تحت عنوان ایالت آزاد کنگو نامگذاری شده بود اما تحت مالکیت شخصی پادشاهی بلژیک بود و طی این دوره با استخراج مواد معدنی و عاج و سایر منابع، سود سرشاری را نصیب پادشاهی بلژیک کرد بود. خشونت و بدرفتاری فزاینده مقامات محلی تحت حاکمیت پادشاه علیه بومیان کنگو به یکی از سیاهترین رسوایی های حکومت لئوپولد دوم انجامید.
اما آنچه که این فصل از سابقه استعماری بلژیک را به موزه هنرهای سلطنتی پیوند میزند برپایی نمایشگاه جهانی در آنتورپ در سال 1894 است. نمایشگاه های جهانی در نیمه دوم قرن نوزدهم یک پدیده بین المللی بود که در چندین کشور اروپایی برگزار شدند، کشورهای شرکت کننده دستاوردهای خود را در بخش های مختلف به نمایش میگذاشتند. لیکن بخشی از دستاوردهای صنعتی شدن و تجارت بین المللی اغلب با امپریالیسم و استعمار همراه بود. همزمان با نمایشگاه جهانی 1894 در آنتورپ دهکده کنگو در میدان مقابل ساختمان موزه برپا شد که تحت عنوان باغ وحش انسانی از آن یاد میشود. سازمان دهندگان آن 144 بومیان آورده شده از کنگو را در معرض دید عموم بازدیدکنندگان قرار دادند که در نهایت به علت شرایط نامناسب تعدادی از آنان جانشان را از دست دادند.
در اواخر قرن 19 لئوپولد دوم از عواید حاصل از تسلط بر کنگو برای تأمین مالی بسیاری از پروژههای عمرانی از جمله ساخت بنای موزه سلطنتی هنرهای زیبا استفاده کرد. همزمان با نمایشگاه جهانی 1894 در آنتورپ دهکده کنگو در میدان مقابل این ساختمان برپا شد که بعدها تحت عنوان باغ وحش انسانی از آن یاد میشود.


خانه اصناف و دست بریده آنتیگون
از هر طرف که به میدان Groenplaats وارد شوید جایی که مجسمه روبنس نقاش قرار دارد، میتوانید نمای کاتدرال گوتیک شهر را که شب ها با نور ملایمی تزئین میشود را ببینید. اطراف کلیسا پر از رستوران هایی که با فاصله کمی از تالار شهر (City Hall) قرار دارند. در اینجا و مجاور ساختمان شهرداری میتوانید ساختمان هایی با دیوارهای سنگی و تیرهای چوبی پیدا کنید که بعضا عمرشان از خود ساختمان شهرداری که در سال 1565 ساخته شده بیشتر و قدیمی تر هستند. هریک از این ساختمان اصناف (Guild Houses) متعلق به یکی از اتحادیه ها یا صنوف فعال در شهر بوده مانند صنف کمانداران یا قصابان. هرکدام از این بناهای قدیمی با تمثیلی در بالا ساختمان مشخص شده است. این سازه های با وجود قدمت شان هنوز جای مناسبی برای استفاده های گوناگون و برنامه های جمعی بحساب می آید.

مقابل ساختمان شهرداری در میدان اصلی شهر (Grote Markt) آب نمای معروف برابو (Brabo Fountain) قرار دارد. مجسمه برنزی سیلویوس برابو (Silvius Brabo) که روایت کننده افسانه محلی شهر آنتورپ و بریدن دست آنتیگون توسط این سرباز رومی و نجات دریانوردان از دست این غول افسانه ای است. این داستان اغلب برای توضیح ریشههای نام «آنتورپ» که از عبارت هلندی «aanwerp» به معنای «پرتاب دست» گرفته شده است، مورد استفاده قرار میگیرد.
نلو، پسرک بینوا خفته بر سنگفرش سرد کلیسای جامع
پیش از ورود به ساختمان کلیسا جامع (Cathedral of Our Lady) که ساخته شده به سال 1518 و قدیمی ترین کلیسای شهر است، در مقابل درب ورودی کلیسا حتما مجسمه نِلو و سگ با وفایش پاتریشه (Nello & Patrasche) را میتوان دید. رمانی انگلیسی نوشته شده در سال 1872 که داستان کودکی فقیر است که رابطه دوستانه و عمیقی با سگی رها شده ایجاد میکند. انتهای قصه اما آنقدر غمناک است که برای داستان کودکان مناسب دیده نشده و در تولید فیلم و انیمیشن های بعدی پایان بندی شادی برایش در نظر گرفتند. حالا اینکه چرا اینجا در مقابل کلیسا به این رمان اشاره شده بخاطر تلاش ناکام نلو برای دیدن دو نقاشی روبنس در کلیسای جامع آنتروپ است و نهایتا سرنوشت تلخ نلو و سگش. جزئیات رمان بماند برای بعد اما نکته جالب درباره آن در این است که اگرچه این داستان تحت عنوان اصلی سگ فلاندری (A Dog of Flanders) ماجرای نلو و سگش پاتریشه را در منطقه آنتورپ روایت میکند اما داستان محبوبیت جهانی الخصوص در ژاپن بدست می آورد و دستمایه ساخت فیلم ها و کارتون های فراوانی می شود. البته مانند خیلی از فیلم ها و انیمیشن های ژاپنی همان پایان بندی تلخ و غمگین به نمادی از دوستی، وفاداری و از خودگذشتی تبدیل شده است. خلاصه این مجسمه و متنی که بالا آن حتی به زبان انگلیسی و ژاپنی نوشته شده گویای این است که این مکان برای توریست ها، بویژه ژاپنی ها، محل جذابی بوده است.
داستان تلاش ناکام نلو برای دیدن دو نقاشی روبنس در کلیسای جامع آنتروپ به همراه سگ وفادارش دستمایه ساخت فیلم ها و انیمشین هایی قرار گرفت



و اما داخل کلیسا، اینجا از آن کلیسا هاست که برای دیدنش باید بلیط بگیرید به قیمت 12 یورو اما از من بپرسید حتما به دیدنش میارزد. کلیسایی که از لحاظ تزئینات پرکار بحساب میاید و چهار اثر از روبنس نقاش را در خود جای داده که از دیدن اندازه و صلابت تصویرسازی و قدرت رنگ ها و سایه های بکار رفته در آنها به شگفت آمدم. نقاشی هایی که در ابعادی بیش از 4 در 3 متر بصورت اختصاصی برای همین بنا توسط روبنس کشیده شده است و همچنان به همان شکل نمایش داده می شود.
![]() center panel: 460 x 340 cm / wings: 460 x 150 cm | ![]() center panel: 421 x 311 cm / wings: 421 x 153 cm |
![]() centre panel: 138 x 98 cm / wings: 136 x 40 cm | ![]() panel: 490 x 325 cm |
بعد از خروج از کلیسا در گوشه خیابان Oude Koornmarkt اگر بتوانید ورودی کوچه باریک Vlaaikensgang را پیدا کنید که درواقع بیشتر شبیه درب ورودی یک ساختمان قدیمی است تا ورودی یک کوچه؛ وارد محوطه قدیمی می شوید که یک سرای کوچک است که گویی از اتصال چندین حیاط خلوت به همدیگر ایجاد شده است. اگرچه در گذشته این محله فقیرنشین چندان خوش نام نبوده است اما امروزه چند رستوران را در خود جای داده و محل معروفی برای توریست ها بحساب می آید. برای من که حداقل یک بار عبور کردن و خارج شدن از سمت دیگر آن جذاب بود.
این سرای کوچک که گویی از اتصال چندین حیاط خلوت به همدیگر ایجاد شده است، اگرچه در گذشته این محله فقیرنشین چندان خوش نام نبوده است اما امروزه چند رستوران را در خود جای داده و محل معروفی برای توریست ها بحساب می آید.



پاساژگردی در منطقه مد و فشن (Fashion District)
قلب شهر آنتورپ که بخش مرکزی آن است از 9 منطقه تشکیل شده است. اولین برخورد من با آنتورپ از جایی شروع شد که به منطقه مد و فشن (Fashion District) معروف است. چندین سالن تئاتر و موسیقی در این محله که محله تئاتر (Theaterbuurt) نامیده میشود، واقع است که یکی از آنها سالن تئاتر شهر (Stadsschouwburg) است که درست در مقابل هتلی که معمولا محل اسکان من بود قرار داشت. گاهی اوقات پنجره اتاق من در هتل Ibis به سمت محوطه باز مسطح رو به روی تئاتر شهر باز میشد که عصرها جوان ها در آن اسکیت بازی می کردند و برخی روزها در بازارچه های محلی، خرده ریزهای آنتیک و دست دوم به فروش میرسید. حتی در جایی دیدم یکشنبه بازارها اینجا محلی برای فروش پرنده است.
قاب عکس ها به دیوار هتل Ibis در قلب تئاتر و موسیقی آنتورپ
بازارچه Flea Market در تعطیلی 15 آگوست در محوطه مقابل تئاتر شهر آنتورپ
احیای گراند کافه هورتا
پشت به پشت ساختمان تئاتر شهر درست کنار مدرسه سلطنتی باله آنتورپ، کافه رستوران گران قیمتی به نام هورتا (Horta Grand Café) هست که با سقف قوسی فلزی خود مشخص است. این سازه فلزی از بقایای یکی از قابل توجه ترین نمونه های معماری آرت نو (Art Nouveau) در بلژیک ساخته شده هست. این ساختمان با نام "خانه ملت" (به فرانسوی Maison du Peuple / و به هلندی Volkshuis) قصه جالبی دارد. این ساختمان که توسط معمار شهیر بلژیکی ویکتور هورتا طی سالهای 1896 تا 1899 در کاخی در بروکسل طراحی و ساخته شده بود بعد از کمتر از یکصد سال در طی یک پروژه برج سازی در 1965 از بروکسل برچیده شد. این موضوع منجر به اعتراضات و تظاهرات های گسترده بین المللی در بین معماران شد اما نهایتا خانه ملت برچیده شد که از آن به "جنایت معماری" (architectural crime) نام برده میشود. در سال 2000 بخش های اصلی از سازه فلزی ساختمان برچیده شده، جمع آوری شده و در این نقطه از شهر آنتورپ مجددا بازسازی شد که محل امروزی این کافه با سالن اجتماعات طبقه دوم آن (Art Nouveau Zaal) است. شاید بخاطر همین پیشینه و داستان است که با وجود گران بودن منو، این کافه رستوران همیشه جمعیت نسبتا زیادی به خود دارد.

محل سالن اجتماعات کافه هورتا در آنتورپ که با اسکلت برچیده شده از ساختمان خانه ملت بروکسل بازسازی شده
مقایسه تصاویری از داخل محل کافه هورتا در آنتورپ که با اسکلت برچیده شده از ساختمان خانه ملت بروکسل بازسازی شده
درست کمی آن طرف تر مقابل این کافه آن دست خیابان خانه روبنس (rubenshuis) قرار دارد. مکانی که این نقاش معروف فلمیش طی قرن 17 در آن کار و زندگی میکرده است و ساختمان آن در سال 1937 به تملک شهردای در آمده و به موزه تبدیل شده است. اگرچه که چند سالی تحت نوسازی است و قرار است اواخر ماه آگوست 2024 مجددا بازگشایی شود.
عصرهای معمولا بعد از تحویل گرفتن اتاق از همین مسیر با عبور از کتابفروشی (Boekhandel De Slegte Antwerpen) و رستوران فرانسوی (Bistro) داخل خیابان اصلی Mier سر میخورم. خیابانی که دو طرف آن پر از مغازه های زنجیره ای البسه و دپارتمان ستورهای شیک است. کف سنگ فرش خیابان با پیاده روی عریضی در دو سمت خیابان و درختانی که بخش پیاده رو را از مسیر میانی عبور دوچرخه جدا میکند حال و هوایی مانند شانزه لیزه پاریس را در مقیاس کوچکتر به انسان میدهد. این خیابان در روزهای آخر هفته و جمعه عصر ها شلوغ و پر از جمعیتی است که برای پاساژ گردی و خرید به مرکز شهر می آیند. ولی اغلب سهم من در ساعات تعطیلی عصر تماشای ویترین های پرزرق و برق آنهاست. اما در کنار این فروشگاه های رنگارنگ در طول خیابان Mier از همان ابتدای آن در سمت ایستگاه اپرا شهر تا بافت تاریخی مرکز شهر، جایی که کلیسای جامع در آن قرار دارد، در چند نقطه میتوان مجسمه هنرمندان مشهور آنتورپ را پیدا کرد، که با قلمی در دست و یا پالتی کنار پایشان مشخص شده اند که از نقاشان مطرح این شهر هستند.
Jacob Jordaens (1593-1678) ![]() | David Teniers (1610–1690) ![]() موسس آکادمی هنرهای آنتورپ زیر نظر انجمن سنت لوک تاسیس کرد | Antoon van Eyck (1599–1641) ![]() به تاریخ مرگ آنتونی ون دایک شاگرد روبنس دقت کنید تنها یکسال بعد از مرگ استادش بوده است | Peter Paul Rubens (1577–1640) ![]() |
سایر نقاط شاخص محله تئاتر (Theaterbuurt):
سالن های تئاتر Arenbergschouwburg و Bourlaschouwburg / بوتانیک گاردن Plantentuin
موزه هنر Mayer van den Bergh / ساختمان Nationale Bank
سایر نقاط شاخص محله Mier:
سالن های کنسرت AMUZ / کاخ سلطنتی Paleis op de Meir / دپارتمان استورINNO / سالن همایش های شهر Stadsfeestzaal
ساختمان بورس کالا Handelsbeurs

محله یهودیان و منطقه الماس
تاریخ جامعه یهودیان در آنتورپ عمیقاً با ظهور این شهر به عنوان یک مرکز جهانی تجارت الماس در هم تنیده شده است. منطقه الماس (Diamond Quarter) با قدمت چند صد ساله در مرکز شهر، هزاران تاجر، تراش و صیقل دهنده الماس را در خود جای داده است؛ با ادامه مسیر در امتداد جنوب ایستگاه مرکزی خود را در قلب محله یهودیان (Jewish Antwerp) احساس میکنید که جاذبه اصلی آن نزدیکی به بورس الماس است، جایی که در گذشته بخش بزرگی از جامعه یهودیان در آن کار میکردند. همچنین مدارس یهودی، فروشگاههای مواد غذایی کوشر و عمده مراکز و امکانات عمومی یهودیان در اینجا واقع شدهاند. این محله از شهر آنتورپ همانقدر که مشخصه های زندگی یک جامعه فوق سنتی یهودی را یدک میکشد، لقب "پایتخت الماس جهان" را هم از آن خود کرده است.
ورود اولیه یهودیان به منطقه فروبومان و علی الخصوص بخش فلاندرها به سده های میانی قرون وسطی (1022 میلادی) برمیگردد. اما در قرنهای نوزدهم و بیستم بود که این جامعه به ویژه در صنعت الماس تأثیرگذار شد. با شکوفایی بندر آنتورپ در اوایل قرن 16 گروه های جدیدی از مهاجران یهودی شروع به اسکان در آنتورپ کردند. در این دوره یهودیانی که از مناطق جنوبی تر بعلت آزار و اذیت و تبعید در شبه جزیره ایبری گریخته بودند به این شهر که به پناهگاهی نسبتا امن برای یهودیان تبدیل شده بود مهاجرت کردند. با این حال حفظ فشارها، تفتیش عقاید و وضع محدودیت های مختلف برای جامعه یهودیان در این منطقه که در آن زمان تحت حاکمیت امپراطوری مسیحی اسپانیا بود آنها را در تنگنا قرار داده بود. ممنوعیت عضویت در اصناف و عدم اجازه برای اخذ تابعیت رسمی باعث حضور اغلب ضعیف آنها حتی پس از پیمان صلح وستفالی (1648) در صنعت و اقتصاد و اجبار به اشتغال به کارهای سطح پایین و بعضا تجارت های خرد و دلالی تا یک قرن و نیم بعدی شد. تا اینکه در سال 1794 و با وقوع انقلاب فرانسه، و حکمرانی ناپلئون بر این منطقه و استقرار نسبی نظامی لیبرال طبق فرمان امپراتوری ناپلئون در ۲۰ ژوئیه ۱۸۰۸، یهودیان در سراسر مناطق تحت حکومت فرانسه، از جمله آنتورپ، مجبور به اخذ نامهای کوچک و نامهای خانوادگی ثابت (که نباید از کتاب مقدس عبری گرفته میشدند) شدند و از آن زمان یهودیان توانستند آزادانه در آنتورپ ساکن شوند و به عنوان شهروندان این شهر از تابعیت و سایر حقوق شهروندی برخوردار گردند. جامعه یهودیان فعلی آنتورپ رسماً در سال ۱۸۱۶ تأسیس شد، زمانی که حدود صد یهودی در شهر زندگی میکردند. این اولین جامعه به رسمیت شناخته شده قانونی بود که به عنوان جامعه یهودیان (به فرانسوی، Communauté israélite) شناخته میشد. اولین نمازهای عمومی یهودیان پس از دریافت تأییدیه از مقامات شهر، در خانه های شخصی برگزار شد. یهودیان آنتورپ در سال ۱۸۲۸ صاحب یک گورستان شدند.
از طرف دیگر، آنتورپ از قرن پانزدهم میلادی کانون تجارت الماس بوده است. این صنعت زمانی متحول شد که که یک جواهرساز فلاندر نوع جدیدی از ابزار صیقل الماس (به نام Scaif) را اختراع کرد که امکان ایجاد الماسهای درخشان و چندوجهی را فراهم میکرد. این اختراع سفارشاتی را از اشراف اروپایی جلب کرد و سایر صنعتگران را به آنتورپ جذب کرد. همچنین گفته میشود سفارش ساخت الماس فلورانس که بعدها در تاریخ جایگاه ویژه ای پیدا کرد و به شکل مرموزی ناپدید شد توسط چارلز جسور، دوک بورگاندی، به این مخترع داده شده است. در دهه 1890، خانوادههایی از تاجران و تولیدکنندگان الماس که از آمستردام هلند آمده بودند، یک صنعت الماس در آنتورپ تأسیس کردند. پس از جنگ جهانی اول، موج قابل توجهی از یهودیان اروپای شرقی که از قتل عامها و مشکلات اقتصادی گریخته بودند، به آنتورپ مهاجرت کردند. این مهاجران مهارتهایی در برش و تجارت الماس با خود آوردند که به تثبیت شهرت آنتورپ به عنوان یک قطب جهانی الماس کمک کرد. در اوایل قرن بیستم، آنتورپ جمعیت یهودی پررونقی داشت که بسیاری از آنها در تجارت الماس مشارکت داشتند. کارآفرینان و صنعتگران یهودی نقش محوری در شکلدهی به بخش الماس آنتورپ ایفا کردند. آنها در هر جنبهای از تجارت - از برش و صیقل گرفته تا تجارت و صادرات - مشارکت داشتند. تا دهههای 1920 و 1930، کارگران و بازرگانان یهودی به مرکز موفقیت این صنعت تبدیل شده بودند. شرایط تا آنجا برای یهودیان در این منطقه خوب شده بود که جمعیت آنها در آنتورپ به 50 هزار نفر در پیش از جنگ جهانی دوم می رسید. در منطقه الماس آنتورپ، واقع در نزدیکی ایستگاه مرکزی، یک محله یهودی شکل گرفته بود که به به یک قطب پر جنب و جوش زندگی و تجارت یهودیان تبدیل شد. این جامعه همچنین در سازماندهی کارگری در این صنعت نقش داشت. گروههای سیاسی و اتحادیههای کارگری یهودی، مانند اتحادیه عمومی کارگران الماس بلژیک (Diamantbewerkersbond van België)، برای بهبود شرایط کارگران الماس، که بسیاری از آنها مهاجران یهودی بودند، تلاش کردند.
با آغاز جنگ جهانی دوم و اشغال آنتوپ در دوران نازیها، جامعه یهودی شهر بسیار کاهش پیدا کرد بطوری که در پایان جنگ و پس از آزادی بلژیک در سال 1944 جمعیت یهودیان به 800 نفر رسیده بود. حدود 65 درصد یهودیان شهر آنتورپ در طول جنگ جهانی دوم کشته شده بودند. پس از جنگ جهانی دوم، شهردار این شهر یهودیان را تشویق کرد که به آنتورپ بازگردند و بسیاری از آنها، از جمله برخی از کسانی که در تجارت الماس کار میکردند، به آنتورپ بازگشتند. این امر به رونق این صنعت کمک کرد. با این حال، از دهه 1960، زمانی که برخی از مشاغل صیقلکاری به دلیل هزینههای کمتر نیروی کار به هند منتقل شدند، برای آنتورپ رقبای جدید هندی ایجاد شد. متعاقباً، برخی از مشاغل برش نیز به کشور هند منتقل شدند. هندی های فعال در صنعت الماس که اغلب از پیروان آیین جَین (Jainism) هستند به مرور در این منطقه ظهور کردند. جین ها که جمعیت شان در آنتورپ به 1500 نفر میرسد حتی برای خود معبدی فعال در منطقه Wilrijk آنتورپ دارند و هر روز چند نوبت با خودروهای لوکس شان برای نماز به آن مراجعه میکنند که سرتاسر نمای بیرون و داخلی آن با مرمر سفید پوشیده شده است. معبدی که به مساحت 1000 متر مربع در ابتدا در هندوستان ساخته شده و سپس برچیده شده و در سال 2000 به این مکان منتقل و مجددا بازسازی شده است. این معبد با نام شانخشوار پارشوانات (Shankheshwar Parshvanath) تنها معبد جین ها در سرتاسر اروپا و بزرگترین نمونه از آن در خارج از هندوستان بشمار می آید. این هندیان جین مذهب در کنار جامعه یهودیان حضور پررنگی در منطقه الماس دارند تا جایی که بالغ بر 80 درصد از کل الماسهای خام جهان در این منطقه خرید و فروش میشود و آن را به بزرگترین منطقه الماس جهان با گردش مالی حدود 50 میلیارد دلار تبدیل کرده است.
امروزه، جامعه یهودیان آنتورپ با حدود 25هزار عضو در کنار لندن از اصلی ترین نقاط تمرکز یهودیان در شهرهای اروپایی با جمعیت قابل توجه یهودیان حریدی (فوق ارتدکس) به شمار می آید. یهودیان حریدی که همچنان از شریعت دینشان (هلاخا، Halakha) پیروی میکنند در این شهر به شکل سنتی زندگی میکنند. آنان را روزها میبینید که در خیابان با کت ها مشکلی و کلاه های مخصوص با دوچرخه در منطقه الماس رفت و آمد میکنند. فرزندانشان در مدارس مخصوص خودشان تحصیل میکنند و در روزهای شنبه برای پیروی از مناسک روز سبت (Sabbath) از محدود Eruv که با کابلی در ارتفاع 6 متری در محدوده ای از مرکز شهر مشخص شده خارج نمیشوند. در میان خود به زبان ییدیش (Yiddish) که مخلوطی از آلمانی و عبری است سخن میگویند و مغازهها و کنیسههای کوشر (kosher) بخشی از زندگی روزمره شان هست. سهم یهودیان در صنعت الماس آنتورپ فقط اقتصادی نیست - بلکه فرهنگی و تاریخی است. آنها به شکلگیری هویت شهر کمک کردند و همچنان بر شهرت جهانی آن تأثیر میگذارند.
[1] اکثر یهودیان ساکن آنتورپ چندزبانه هستند و به زبانهای مختلفی صحبت میکنند. زبانهای ییدیش، فرانسوی، عبری، انگلیسی و آلمانی، و همچنین هلندی، به طور گسترده در بین اعضای جامعه صحبت میشوند. جامعه یهودیان آنتورپ بلافاصله زبان هلندی محلی را به عنوان زبان گفتاری رایج خود نپذیرفت. در عوض، آنها مانند افرادی که در تجارت الماس با آنها کار میکردند، به زبان فرانسوی، زبان تجارت در آنتورپ تا پس از جنگ جهانی دوم، صحبت میکردند. در سالهای اخیر، انگلیسی به عنوان زبان رایج انتخاب شده است، در حالی که اجرای سختگیرانهتر مقررات زبان محلی تضمین میکند که همه کودکان به زبان هلندی مسلط باشند. استفاده از زبان در جامعه یهودیان آنتورپ یک مسئله پیچیده است: در حالی که اعضای جامعه دانش نسبتاً خوبی از زبانهای مختلف دارند، اما وقتی صحبت از ارتباط و بحث مؤثر به یک زبان مشترک میشود، یکنواختی وجود ندارد.
نکته جالب: در فوریه 2003، سارقان الماس، طلا، نقره و سایر انواع جواهرات به ارزش بیش از 100 میلیون دلار را در سرقت الماس آنتورپ، که به عنوان "سرقت قرن" نیز شناخته میشود، به سرقت بردند. داستان این سرقت موفق دست مایه ساخت مجموعه های سینمایی متعددی شده از جمله مستندی که به تازگی توسط نتفلیکس در حال انتشار است.

طراحی زاها حدید برای ساختمان Port House
خانه بندر در آنتورپ، طراحی شده توسط معمار شهیر زاها حدید، یک بنای معماری خیرهکننده است که مظهر تاریخ غنی شهر و نگاه رو به آینده آن است. بازسازی این ساختمان که در سال ۲۰۱۶ تکمیل شد، از ادغام یک ایستگاه قدیمی آتشنشانی مربوط به اوایل قرن بیستم با یک الحاق شیشهای چشمگیر و آیندهنگر که به نظر میرسد بالای آن شناور است بدست آمده است. زاها حدید در این ترکیب جسورانه از قدیم و جدید، هویت آنتورپ را به عنوان شهری ریشهدار در سنت و در عین حال در حال تکامل مداوم از طریق نوآوری و اتصال جهانی منعکس میکند.
طراحی سازه جدید عمیقاً نمادین است. شکل کریستالی آن از صنعت الماس مشهور جهانی آنتورپ الهام گرفته شده و لقب "تاج الماس" را به آن داده شده است. نمای شیشهای، متشکل از پنلهای مثلثی، از وجوه یک الماس تراشخورده تقلید میکند، در نور خورشید میدرخشد و آسمان و آب اطراف را منعکس میکند. این پنل های شیشه ای پیشرفته در اشکال هندسی خاص در تعداد بالغ بر هزاران قطعه منحصر بفرد سفارش گذاری و ساخته و و به این مکان حمل شده اند. این نه تنها ادای احترامی به جایگاه آنتورپ به عنوان پایتخت الماس جهان است، بلکه میراث این شهر را به عنوان قطب تجارت بینالمللی نیز نشان میدهد.

آنتورپ از دیرباز یک مرکز حیاتی برای تجارت، به ویژه در تجارت دریایی و سنگهای قیمتی بوده است. بندر آنتورپ بعد از روتردام بزرگترین و شلوغترین بندر اروپا است که به عنوان دروازهای برای کالاها از سراسر جهان عمل میکند. ساختمان بندر، که از نظر استراتژیک در مرز بین شهر و بندر قرار دارد، نماد این ارتباط است. با ادغام معماری تاریخی با یک طراحی نوین فضایی، ساختمان جدید بندر به عنوان دفتر مرکزی اداره بندر عمل میکند و بر عملیاتی که آنتورپ را در قلب لجستیک و تجارت جهانی نگه میدارد، نظارت دارد.
سایر فضاهای شهری قابل توجه:
موزه Maas و منطقه Eilandje
موزه MHKA و تراس آن
ساختمان بورس (handelsbeurs) / تور مجازی داخل بنا
Begijnhof
پله برقی چوبی قدیمی که کرانه شرقی رودخانه محلی که کلیسای جامع و سیتی هال قرار دارد را به ساحل غربی که به کرانه چپ (Linkeroever) معروف هست از زیر بستر رود شلدت به هم متصل میکند. در کرانه غربی ساحل شنی سنت آنکه (Sint-Anneke) با قایقهای تفریحی و زمین مسطح آرامش بیشتری دارد. در تابستان روزانه اتوبوس های دریایی هم در امتداد رود و در ایستگاه های مشخص برای رفت و آمد مسافران به دو سمت رود بکار گرفته میشود.

سایر منابع
Good source for pictures: https://antwerphoto.wordpress.com/2013/01/13/antwerps-eruv/



























Comments