لیژ (Liège)، رام شده ی نا آرام
- Pouya Travelogue

- Apr 4
- 10 min read
Updated: Aug 8
لیژ شهری در بخش فرانسوی زبان والونی بلژیک، که قدمت آن بسیار بیشتر از خود بلژیک است. لیژ ملقب به شهر "صد برج ناقوس" و زادگاه شارمانی، پدراروپا، که هنوز میراث مسیحیت قرون وسطی را در کلیساها متعدد جای جای شهر میتوان یافت. در فرانسه از شهر لیژ با لقب "la cité ardente" به معنی شهر آتشین نام برده می شود، که اشاره ای کنایه آمیز به فضای پر جوش و خروش فرهنگی-اقتصادی آن است و هم اشاره ای به صحنه ناآرامی ها، شورش ها و اعتصابات متعدد رخ داده می تواند داشته باشد. با همه این احوال امروز لیژ شهری با گذشته ای پرحرارت، در کرانه رود ماس خاموش آرمیده است.
سفر ما به لیژ در یک روزبارانی آخر هفته مصادف بود با روز ملی استقلال بلژیک در 21 جولای که این کشور کوچک در جنوب غربی اروپا پس از سالها دست به دست شدن میان پادشاهی هلند و فرانسه نهایتا در 1830 به عنوان یک کشور مستقل هویت جدیدش را بدست آورد.
تقریبا غیر ممکن است از سمت هلند، آلمان یا فرانسه به این شهر وارد شوید و در جایی از کنار رودخانه ماس عبور نکنید. فرقی نمیکند بگویید رود ماس (به زبان هلندی Maas) یا رود موز (به فرانسه Meuse)، یا رود میوز با تلفظ انگلیسی اش، این رود در شکل گیری و توسعه بافتی شهری که امروز به منطقه اروپایی میان راین و ماس (Meuse–Rhine Euroregion) مشهور است، تاثیر گذار بوده است.
موز اگرچه واژه با مسمایی است!! ولی من در این متن و سایر متن ها همواره از نوشتن واژه "رود موز" بجای "رود ماس" خودداری میکنم تا لفظا عبارت موز با آنچه که به انگلیسی به بخش وسیع تری از این کریدور شهرنشینی اروپایی با عبارت "موز آبی" (Blue Banana) اطلاق میشود، اشتباه گرفته نشود.


از محل اسکان مان در روستایی ییلاقی و قدیمی در حاشیه زمین های کشاورزی اولنه (Olne) تا شهر لیژ کمتر از 30 دقیقه با ماشین راه بود. مسیر ما هم پس از عبور از زیرگذرهای حاشیه رودخانه نهایتا به مرکز قدیمی و تاریخی شهر که در غرب رود واقع است، ختم شد. برخی خیابان ها را بخاطر مراسم روز ملی استقلال بلژیک مسدود کرده بودند و چراغ های راهنمایی همه خراب بودند. خطوط تراموا هم در دست تعمیر بود. به همین دلیل بسیاری از معابر با محدودیت های ترافیکی همراه بود. بعد از کمی سردرگمی در پارکینگ قدیمی و نسبتا خلوتی نزدیک مرکز شهر پارک کردیم و از بلوار سوونیر (Bd de la Sauvenière) به سمت کلیسای جامع سن پل (St. Paul's Cathedral) به راه افتادیم. برخلاف معمول کلیساها، بجای ورودی غربی و انتهایی از جناح شمالی ساختمان کلیسا وارد بنا شدیم و خود را ناگهان در میان شبستان اصلی آن یافتیم. کلیسای جامع بزرگی که مشابه همه کلیسای های گوتیک قرن 13، محال است با پنجره های شیشه ای رنگی و سقف های گنبندی بلند نقاشی شده، همانند تهذیب حاشیه کتابهای قدیمی، احاطه تان کند و ندایی درونی شما را به دست شستن از زندگی روزمره و فرورفتن در ژرفای معنوی فضا ترغیب نکند. باری خود را از این خواب و خیال عرفانی بیرون می کشیم و توجه مان به سمت انتهایی شبستان جایی که بطور مرسوم باید ورودی ساختمان تعبیه می شد، جلب می شود. آنجا در پس بنا، دربی فولادی با نمایی طلایی رنگ قرار دارد. این درب بی شباهت به پنجره فولاد و دربهای زیارتگاه های ایران نبود! با این تفاوت که راه را مسدود کرده بودند و نمیشد نزدیکتر رفت تا مبادا کسی هوس کند خود را با آن تبرک کند!!


لینک تصاویر سه بعدی داخل کلیسا
بعد از بازدید از کلیسای جامع با عبور از کنار دانشگاه لیژ، در حاشیه رود ماس به بازارچه خیابانی باته (Batte Street Market) رسیدیم. به جرات این بزرگترین بازارچه هفتگی بود که تا به حال دیده بودم که از قرار معلوم سابقه آن به قرن 16 بازمیگردد. هر یکشنبه فروشندگان در کرانه غربی رودخانه به همان سبک و سیاق بازارچه های خیابانی شهرهای اروپا محصولاتی از میوه و سبزی و شیرینی و نان گرفته تا توپ پارچه و مرغ و ماهی و حتی کباب دنده می فروشند. بو و دود کباب هوا را پر کرده بود. بجز اینا در ترکیب جمعیتی مردمی که آنجا جمع بودند بیشتر مهاجرین به چشم میخورد.
یکشنبه بازار لیژ (Batte Market)
منبع عکس سایت شهرداری لیژ (www.liege.be)
طبق اطلاعاتی که بعدا کسب کردم، از جمعیت قریب 200 هزارنفری شهر تنها حدود 40 درصد بلژیک الاصل هستند و 20 درصد غیر بلژیکی هستند. 40 درصد باقی مانده بلژیکی هایی هستند که یکی دو نسل عقب تر در دوره شکوفایی صنعتی و اقتصادی منطقه از اقوام آسیایی، آفریقایی یا اروپای شرقی برای کار به این شهر مهاجرت کرده اند. بعد از استقلال بلژیک در سال 1830 شهر لیژ رشد صنعتی بسیار سریعی را شاهد بوده و در دوره ای به یکی از اولین مراکز اصلی تولید فولاد در اروپا تبدیل شده بود. اما پس از جنگ جهانی دوم و با بروز اعتصابات سراسری بر ضد پادشاهی آن زمان، لئوپولد سوم (King Leopold III) که به کناره گیری آن از قدرت در سال 1950 انجامید پویایی اقتصادی شهر نیز رو به افول گذاشت. رکود صنعت فولاد و ذغال سنگ سطح بالایی از بیکاری را ایجاد کرد که در ادامه با سلسه ای از اعتصابات کارگری زمستان 1960 به ایجاد تنش های اجتماعی زیادی در شهر دامن زد.
در اینجا باید اشاره کنم دیدن مستند کوتاهی از برادران داردن (Dardenne brothers) که متولد این شهر هستند و نیز فیلم سینمایی زمستان 1960 (Hiver 60) در مورد وقایع این دوره خالی از لطف نیست.
نمایشگاهی جهانی که در سال 1905 با هدف نشان دادن اهمیت صنعتی لیژ، و همچنین بزرگداشت 75 سال استقلال بلژیک برگزار شد.


روایت یک افول اجتماعی، که منجر به اعتصابی شدید در میان کارگران شد.
پس از گذر از میان غرفه های بازارچه که طول آن براستی به بیش از یک کیلومتر می رسید، پل قوسی (Pont des Arches) ما را به آن سوی رود ماس هدایت کرد. منتهی از رفتن به آن سوی ماس که منطقه ای است با همین نام (به فرانسوی Outremeuse) در شهر لیژ (همانند جزیره سن میشل در پاریس) که در میان آبراهه رودخانه احاطه شده، منصرف شدیم و جاذبه های شهر قدیمی لیژ ما را بسمت خودش کشاند.
طول بازار خیابانی هفتگی لیژ (Batte Market)
1.3 کیلومتر
با محاصبه تقریبی بر اساس پلان موجود در سایت شهرداری


پس از عبور از دفتر راهنمای گردشگران که سابقا ساختمان آن در قرون گذشته دفتر اتحادیه قصابان (Butchers’ Hall) بوده است با عبور از خیابان های باریک و سنگفرش شده در میان خانه های به هم چسبیده با نمای سنگی بسیار قدیمی، کوچه ای را یافتیم که عرض آن کمی بیش از عرض شانه های یک مرد بود، و دو نفر رو در رو قادر به عبور از کنار هم نبودند. واقعا کوچه منحصر بفردی بود. اگرچه بیشتر برای دسترسی به عنوان معبر ساکنین ساختمان های مجاورش استفاده می شد. اما حاضرم شرط ببندم اگر همین کوچه ساده باریک در محله ای در پاریس یا توکیو بود با یک اسم پر طمطراق سالانه محل بازدید میلیون ها توریست موبایل به دست می شد. ما هم مثل یکی از همان ها عکسمان را گرفتیم و خود را در سمت شمال به سیتی هال (Town Hall) رساندیم.
در باریکترین خیابان لیژ! جالب آنکه اسم هم داشت این خیابان (Rue du Carré)
در مقابل فضای باز وسیعی که خودرو های زیادی پارک بودند یک محوطه میدان مانند بود که محل کاتدرال سابق شهر را نشان می داد. کاتدرال سابق با نام کلیسای جامع سن لمبرت (St. Lambert's Cathedral) برای مدت هشت قرن پایتخت یک حکومت کلیسایی (Ecclesiastical Principalities) بود که توسط شاهزاده اسقف (Prince-Bishopric of Liège) اداره میشد.
اما پس از پیروزی انقلاب لیژ (Liège Revolution) در ماه آگوست سال 1789 و تاسیس جمهوری لیژ (Republic of Liège) با تصمیم انقلابیون لیژ که آن کلیسای جامع را نمادی از قدرت شاهزاده اسقف می دانستند تخریب شد. البته تخریب آن از سال 1794 آغاز و تا سال 1827 که به بطور کامل انجام شد طول کشید. هم اکنون موقعیت ستون های کلیسای جامع روی سطح زمین با المان هایی مشخص شده که در مجاورت قصر شاهزاده اسقف (Palace of the Prince-Bishops) قرار دارد.

امروز به مناسبت روز ملی استقلال بلژیک در قصر که دیگر ساختمانی برای انجام امور اداری و سیاسی شده است، رویدادی در حال برگزاری بود. در محوطه باز و حیاط داخلی قصر خودروهای زیادی پارک بودند. ما هم پس از آنکه نیم نگاهی از داخل حیاط انداختیم مسیرمان را به سمت شمال از خیابانی سر بالایی به قصد رسیدن به بلندی های ارگ تاریخی پیش گرفتیم. خانه های بعضا قدیمی در شیب تند و خیابان های باریک، محله ای کوهستانی همانند دربند تهران را در دامنه های تپه های مجاور ارگ (Coteaux de la Citadelle) ایجاد کرده بود. خانه ها و دیوارهایی که از قرن 13 بجا مانده بود و در بعضی جاها با تیرهایی مقاوم سازی و نگه داری شده بودند. با رسیدن به انتهای مسیر پر شیب خود را در بالای پله های بورِن (Montagne de Bueren) یافتیم. این کوه سنگی با 374 پله که به نقلی یکی از طولانی ترین راه پله ها در اروپا است و در اواخر قرن 19 برای ارتباط بین اردوگاه قلعه به بخش های پایین تر شهر ساخته شده است.
نام این پله ها با دوره ای که به جنگ های لیژ (Wars of Liège) موسوم است گره خورده است. دوره ای که مردمان لیژ (Prince-Bishopric of Liège) از سال 1464 طی 4 سال برای سومین بار علیه فرمانروایی بورگاندی شورش کردند. تا نهایتا شارل مارتین جسور (Charles the Bold)، دوک بورگاندی و ارتشی با همراهی لویی یازدهم، پادشاه فرانسه برای سرکوب دائمی شورشها عازم شهر شد و آن را محاصره کرد. در شب 29 اکتبر 1468 وینست بورن (Vincent de Bueren) به همراه 600 تن از مردان فرانچی مونت (Franchimont)، منطقه ای اربابی در غرب استان لیژ، با هدف شکستن محاصره برای دستگیری یا ترور شارل مارتین جسور، و لویی یازدهم، پادشاه فرانسه به سمت نیروهای بورگاندی که در اردودگاه شان بر روی همین تپه ها خفته بودند، شبی خون می زنند. تلاشی که ناکام ماند و همه 600 تن به همراه فرمانده شان کشته شدند. بعدها این پلکان به یاد این نبرد نام بورِن (Bueren stairs) را به خود گرفته است. پس از این حمله بود که شارل یکم (همان شارل مارتین جسور، لقبی که به اصطلاح به آن دوک داده بودند!) شهر لیژ را به شکل وحشتناکی ویران میکند. گفته اند صدها نفر از مردم شهر را به رود ماس انداخته و شهر برای هفت هفته در آتش میسوخته است.

از بالای پله ها شهر دیده می شود که رود با عبور از میان آن شکافی در دل آن ایجاد کرده است. با کمی صعود به محل قلعه و ارگ تاریخی (Citadel of Liège) رسیدیم جایی که با درختان زیادی احاطه شده بود. در جایی که احتمالا محل استقرار نیروهای شارل مارتین بوده است در خنکای سایه درختان روی چمن ها دراز کشیدم. هوا گرم و نمناک بود و زیر آفتاب عرق می ریختم. بعد از تجدید قوای مختصری مسیر برگشت را به سمت پارک سن لئونارد (Parc Saint-Léonard) در پیش گرفتیم. دامنه های کوه را از میان درختان با کمک سنگ فرشی که مسیر به پایین را نشانمان می داد طی کردیم تا به پارک رسیدیم. از آنجا تا کلیسای سن بارتولومی (Collegiate Church of St. Bartholomew) راه زیادی نبود.
کلیسایی به اصطلاح دانشگاهی. چرا دانشگاهی؟ در زبان فرانسه به کلیسا Église می گویند. اما برخی از کلیساها به Église Collégiale به معنی کلیسای دانشگاهی (کلمه Collégiale معادل همان کالج خودمان است!) معروف است. در مسیحیت، کلیسای دانشگاهی به کلیساهایی گفته میشود که توسط نهادی به نام کالج اداره می شوند. به عبارتی کالج سازمانی است که بصورت خودگردان توسط نهادی متشکل از جامعه روحانیون و شارعین برای امور مشخصی سازمان دهی می شود با این تفاوت که مقام بلند پایه آن تقدیس نشده و مقام رهبانی ندارد. بر خلاف کلیسای جامع یا کاتدرال، کلیسای دانشگاهی مقر اسقف نیست و هیچ مسئولیت اسقفی ندارد با این حال یک کلیسای دانشگاهی در حکومت و مراسم مذهبی خود از برخی جهات شبیه کلیسای جامع عمل میکند. فهم این موضوعات برای من که از آموزه های مسیحیت چیزی نمیدانم بسیار پیچیده است. فعلا با این تمثیل ساده کار را برای خود آسان کردم که کاتدرال مثل مسجد جامع است و مقام اسقف مانند امام جمعه! حال آنکه در شهر مساجد دیگری هم وجود دارد با روحانی، واعظ، خادم و پیش نماز خودشان!
در لیژ هفت کلیسای دانشگاهی (به فرانسوی: sept collégiales de Liège) مجموع ای از بنیادهای مهم قرن دهم و اوایل قرن یازدهم را در شهر لیژ تشکیل داده بودند. هر یک از این کلیساهای دانشگاهی یک مجموعه ممتاز در داخل شهر بودند، با حوزههای مسئولیت و اختیارات خاص خود، در حالی که تا پیش از انقلاب لیژ در سال 1789 و تاسیس جمهوری، این نهادها بعد از کاتدرال سابق (که اکنون تخریب شده است) در مجموع دارای موقعیت کلیدی در طبقه شاهزاده-اسقف اعظم لیژ بودند. با این همه کلیسا و نهادهای مذهبی مسیحیت جای تعجب نیست که یک ضرب المثل قدیمی از لیژ به عنوان "جهنم برای زنان، برزخ برای مردان و بهشت برای کشیشان" یاد میکند.
داخل کلیسای بارتولومی که نمای خارجی آن با رنگ قرمز خودنمایی میکند، به سبک رومی با مجسمه ها و محراب های سنگی تزیین شده بود. کف آن هم سنگ گرانیت براقی کار شده بود و انتهای کلیسا یک حوضچه غسل تعمید از قرن 12 قرار داشت که از نمونه های برجسته قالب ریزی برنج بحساب می آمد و ظاهرا شهرت آن در بلژیک بسیار زیاد است. در راهنمایی داخل کلیسا نوشته شده بود یکی از عجایب هفتگانه بلژیک!



بعد از آن راه مان را در خیابان (Rue Hors-Château) پیش گرفتیم و در بین راه از کنار کلیسای دیگری (Eglise Notre-Dame-de-l'Immaculée-Conception) با سبک باروک عبور کردیم و مجددا به پله های بورن رسیدیم اینبار پله ها را از پایین تماشا کردیم و از اینکه خیلی تصادفی مسیری را انتخاب کردیم که مجبور نشدیم برای رسیدن به بالای تپه 374 پله را بالا برویم خوشحال شدیم و در ادامه مسیر به سمت غرب به موزه مردم شناسی والونی رسیدیم. خسته تر از آن بودیم که برای بازدید از موزه داخل برویم ولی ساختمان بزرگ و قدیمی قرن سیزدهمی آن ما را تشویق کرد تا شاید زمانی دیگر به دیدنش بیاییم. در ادامه مسیر به سمت مرکز شهر در خیابان Rue des Mineurs شیرینی و نان فروشی معتبری با نام فرانسوی Une Gaufrette Saperlipopette توجه مان را به خود جلب کرد و بجز مغازه اصلی چندین شعبه و دهنه مغازه دیگر در همین خیابان برای خودش داشت و شیرینی و بستنی و سیب زمینی سرخ کرده میفروخت. قهوه و نان شکلاتی به همراه یک بستنی سفارش دادیم به مجموع 11 یورو که برای بلژیک گران محسوب می شود. و دست آخر پس از استراحتی کوتاه به سمت خیابان منتهی به کاتدرال سرازیر شدیم و از آنجا مستقیم تا محل پارک ماشین فاصله چندانی نبود با رسیدن به محل شروع، پرونده این سیاحت یکروزه در شهر لیژ، این شهر خاموش زیر خاکستری از تحولات متعدد سیاسی اقتصادی هم بسته شد.
July 26, 2024
مسیر و پلان تقریبی راهپیمانی:













Comments